English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (6234 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
election propaganda U تبلیغات انتخاباتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
constituency U حوزه انتخاباتی
candidate U نامزد انتخاباتی
running mates U متحد انتخاباتی
running mate U متحد انتخاباتی
electioneering U مبارزه انتخاباتی
election campaign U مبارزه انتخاباتی
constituencies U حوزه انتخاباتی
electioneer U فعالیت انتخاباتی کردن
slates U فهرست نامزدهای انتخاباتی
slated U فهرست نامزدهای انتخاباتی
polled U فهرست نامزدهای انتخاباتی
polls U فهرست نامزدهای انتخاباتی
campaign U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
campaigned U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
campaigning U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
poll U فهرست نامزدهای انتخاباتی
campaigns U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
slate U فهرست نامزدهای انتخاباتی
plateform U برنامه کار نامزدهای انتخاباتی
pocket borough U حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
The campaign was considered to have failed. U مبارزه [انتخاباتی] شکست خورده بحساب آورده شد.
gerrymander U تقسیم حوزههای انتخاباتی وغیره بطور غیر عادلانه
incantation U تبلیغات
publicists U تبلیغات چی
publicist U تبلیغات چی
publicity U تبلیغات
propagandist U تبلیغات چی
propagandists U تبلیغات چی
incantations U تبلیغات
propaganda U تبلیغات
advertisement U تبلیغات
advertisements U تبلیغات
showman U تبلیغات چی
showmen U تبلیغات چی
publicises U تبلیغات کردن
puffery U تبلیغات پر سر وصدا
propagandize U تبلیغات کردن
white propaganda U تبلیغات سفید
publicize U تبلیغات کردن
publicising U تبلیغات کردن
publicised U تبلیغات کردن
fanfare [of publicity] U هیاهوی تبلیغات
political propaganda U تبلیغات سیاسی
publicized U تبلیغات کردن
competitive advertising U تبلیغات رقابتی
grey propaganda U تبلیغات خاکستری
grey propaganda U تبلیغات منفی
black propaganda U تبلیغات خطرناک
black propaganda U تبلیغات سیاه
hard advertising U تبلیغات تهاجمی
heavy advertising U تبلیغات وسیع
advertising blitz U تبلیغات شدید
publicizes U تبلیغات کردن
publicizing U تبلیغات کردن
burst advertising U شروع تبلیغات شدید
aids to trade U حمل و نقل و تبلیغات
space broker U کارگزار امور تبلیغات
target audience U جماعت هدف تبلیغات
hustle and bustle U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
razzamatazz U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
razzmatazz U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
hoopla U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
shivaree U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
carnival [American E] U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
funfair U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
proselytism U تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
media circus U تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media hype U تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
This sort of propaganda is for home consumption U این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
consumer advertising U تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
electrographic architecture U [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
guided propagation U تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com